سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نیازی به خواندن تاریخ نیست!

من خودم، با همین چشم های خودم عکس پاره شده ی امام را دیدم!

آن روزی که عاشورا زمان سوت و کف کشیدن شد من خودم پای تلویزیون نشسته بودم.

صبحی که ادعای تقلب کردند، من خودم پشت همین سیستم بودم، برادرم توی خیابان های همین شهر بود.

حتی توی آن نماز جمعه که همه گریه می کردند، خودم پشت سر "آقا" نماز خواندم.

نیازی به خواندن دوباره ی تاریخ نیست! کسانی که توی مدرسه و خیابان و کوچه دعوا می کردند خودمان بودیم....

آن کسی که روز شهادتش توی خیابان ها سوت زدند، مولای من بود....

کسی که عکسش را پاره کردند، امام من بود...

آن کسی که در نماز جمعه گفت " من جان ناقابلی دارم" آقا"ی من بود...

.

.

.

آهای اهالی شهر...

آن انتخابات در نهایت صحت و سلامت برگزار شد...

هیچ کس دلیلی مبنی بر تقلبش نیاورد! در 4 سال بزرگتر شدنم همه ی مستندات را دیدم!

شما اگر تکرارش می کنید...

پای خودتان نیست...

تاثیری که این حرف ها گذاشت! به روی سرزمین همه مان بود!

چشمانی که اشکبار شد، مردم همین سرزمین بودند،

ضربه ای که وارد شد به خاک و دین و انقلاب همه مان بود...

خونی که پایمال شد روزی میان رگ های جگر گوشه های مردم همین سرزمین جریان داشت....

.

.

.

آهای اهالی شهر... مردی که آن خطبه ی تاریخی را خواند "نایب امام" همه ی ما بود...

.

.

.

تمام کنید این داستان پوسیده را...

تمامش کنید....

نیازی به خواندن تاریخ نیست...

من خودم آنجا بودم...

ما خودمان آنجا بودیم...


پ.ن: شکر خدا که در این عالم بر همه مخلوقات مولایی.... حتی من... حتی من....


+ تاریخ جمعه 92/3/24ساعت 10:17 عصر نویسنده polly | نظر